۱۲:۰۹ - ۱۴۰۴/۰۸/۲۷

افزایش قابل توجه خرید طلا از سوی بانک‌های مرکزی و کاهش وابستگی آن‌ها به دلار، نشانه‌ای روشن از شتاب‌گیری روند «دلاری‌زدایی» در اقتصاد جهان است. در حالی‌که کشورهای عضو بریکس و برخی اقتصادهای نوظهور سهم اسناد خزانه آمریکا را در سبد ذخایر خو...

بازگشت به طلا؛ دلیل بی‌میلی بانک‌های مرکزی به دلار چیست؟

بازگشت به طلا؛ دلیل بی‌میلی بانک‌های مرکزی به دلار چیست؟

افزایش قابل توجه خرید طلا از سوی بانک‌های مرکزی و کاهش وابستگی آن‌ها به دلار، نشانه‌ای روشن از شتاب‌گیری روند «دلاری‌زدایی» در اقتصاد جهان است. در حالی‌که کشورهای عضو بریکس و برخی اقتصادهای نوظهور سهم اسناد خزانه آمریکا را در سبد ذخایر خود کاهش می‌دهند، نگرانی‌ها درباره پایداری بدهی‌های دولت ایالات متحده و آینده جایگاه دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی، بیش از هر زمان دیگری پررنگ شده است.

نظام مالی جهان که پس از جنگ جهانی دوم بر پایه برتری مطلق دلار آمریکا بنا شد، در حال تجربه یک دگرگونی آرام اما بنیادین است. بحران مالی سال ۲۰۰۸ که از قلب سیستم مالی آمریکا آغاز شد و تمام جهان را لرزاند، نقطه‌عطفی بود که بسیاری از کشورها را به بازنگری در استراتژی‌های ارزی خود واداشت. اتکای صرف به دلار و اوراق بدهی آمریکا که زمانی امن‌ترین دارایی جهان محسوب می‌شد، اکنون با تردیدهای جدی مواجه شده است. در این میان طلا، این دارایی باستانی و غیرسیاسی در حال بازیافتی شکوهمند به سبد ذخایر بانک‌های مرکزی است. این یادداشت، به تحلیل دلایل این چرخش استراتژیک، بازیگران اصلی آن و پیامدهای عمیق آن برای آینده اقتصاد جهانی می‌پردازد.
روند نگران‌کننده برای آمریکا؛ انباشت طلا و فروش دلار

پس از دهه‌ها که بانک‌های مرکزی به‌ویژه در غرب فروشندگان خالص طلا بودند، بحران سال ۲۰۰۸ این روند را معکوس کرد. بانک‌های مرکزی در سراسر دنیا به‌ویژه در کشورهای نوظهور، به خریداران عمده طلا تبدیل شدند که این یک تاکتیک کوتاه‌مدت نبود، بلکه یک تغییر استراتژیک بلندمدت در مدیریت ذخایر ارزی را نشان می‌داد.

زنگ‌های خطر برای دلار؛ چرا بانک‌های مرکزی به طلا روی می‌آورند؟

این انباشت طلا هم‌زمان با تنوع‌بخشی به ذخایر ارزی و کاهش سهم دلار رخ داد، بسیاری از بانک‌های مرکزی به‌طور فعال سهم طلا را در ترازنامه خود افزایش داده و در مقابل از دارایی‌های دلاری خود به‌ویژه اسناد خزانه آمریکا کاستند. فروش این اسناد که پشتوانه اصلی بدهی‌های دولت آمریکاست پیام سیاسی و اقتصادی روشنی در برداشت.

زنگ‌های خطر برای دلار؛ چرا بانک‌های مرکزی به طلا روی می‌آورند؟

در خط مقدم این حرکت کشورهایی مانند چین، روسیه و سایر اعضای گروه بریکس (BRICS) قرار دارند. این کشورها که قدرت‌های اقتصادی نوظهور و گاه رقیب ژئوپلیتیک آمریکا محسوب می‌شوند، با هماهنگی فزاینده‌ای به دنبال ایجاد یک معماری مالی جایگزین هستند که در آن سلطه دلار به چالش کشیده شود، از این رو مقدار طلا در سبد ارزی کشورهای مذکور روند شتابانی داشته است. در نمودارهای زیر می‌توان روند کاهشی اسناد خزانه آمریکا و روند افزایشی طلا در کشورهای عضو بریکس را مشاهده کرد.

زنگ‌های خطر برای دلار؛ چرا بانک‌های مرکزی به طلا روی می‌آورند؟

نتیجه مستقیم این اقدامات کاهشی کاملاً مشهود در سهم خریداران خارجی اسناد خزانه آمریکا بوده است، زمانی که بزرگترین دارندگان خارجی این اوراق (مانند چین) به فروشنده تبدیل می‌شوند، دولت آمریکا برای تأمین مالی بدهی‌های خود با چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌شود. در نمودار زیر می‌توان به وضوح مشاهده کرد که چین به عنوان یکی از بزرگترین دارندگان اسناد خزانه آمریکا به صورت تدریجی حدود ۴۰ درصد این اوراق دلاری را به فروش گذاشته و عملاً آن را با طلا جایگزین کرده است.

آناتومی ریسک؛ چرا دلار جذابیت خود را از دست می‌دهد؟

دلیل این گریز از دلار و پناه بردن به طلا چیست؟ پاسخ در یک مفهوم کلیدی ریسک نرخ بهره (Interest Rate Risk) در آمریکا نهفته است، آمریکا به‌عنوان ناشر دلار و اوراق بدهی دلاری در مرکز این ریسک قرار دارد.

ریسک نرخ بهره به این معناست که با بالا رفتن نرخ‌های بهره جدید، ارزش اوراق بدهی قدیمی که نرخ بهره کمتری دارند کاهش می‌یابد که این دقیقاً همان چیزی است که دارندگان اسناد خزانه آمریکا از آن هراسانند اما چرا باید نرخ بهره بالا برود؟ زمانی که تقاضا برای خرید اوراق بدهی آمریکا کاهش یابد، دولت آمریکا مجبور می‌شود برای جذب خریدار بهره بیشتری پیشنهاد دهد.

کاهش تقاضا خود ریشه در عاملی عمیق‌تر دارد؛ کاهش اعتماد به توان دولت آمریکا برای بازپرداخت بدهی‌هایش یا به عبارتی بالا رفتن «ریسک نکول» (Default Risk) که این ریسک نیز زمانی که یک کشور دچار «ریسک بالای بدهی» شود، پدیدار می‌شود.

ریسک بالای بدهی در نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی (Debt-to-GDP Ratio) خود را نشان می‌دهد. این نسبت نشان می‌دهد که آیا «دخل» یک کشور (تولید ناخالص داخلی) کفاف «خرج» و بدهی‌های آن را می‌دهد یا خیر، در حال حاضر نسبت بدهی عمومی دولت آمریکا به تولید ناخالص داخلی این کشور به حدود ۱۲۰ درصد رسیده است و بخش قابل توجهی از این بدهی در دست طلبکاران خارجی است. این نسبت‌های سرسام‌آور، زنگ خطر را برای سرمایه‌گذاران به صدا درآورده و همان «ریسک بهره» را خلق می‌کند که می‌تواند جرقه‌ای برای یک بحران مالی جدید باشد.

به همین دلیل تمایل کشورها برای خرید اوراق بدهی آمریکا کاهش یافته است و هیچ کشوری نمی‌خواهد در روزی که بحران مالی رخ می‌دهد، با سبدی پر از اوراق بدهی مواجه شود که ارزش خود را به شدت از دست داده‌اند. این یک دومینوی خطرناک است؛ ترس از بحران، منجر به فروش اوراق می‌شود و همین فروش بحران را تسریع می‌کند.
نمونه‌های عینی؛ پیشتازان گریز از دلار

چین و روسیه دو نمونه بارز از کشورهایی هستند که به‌طور جدی سهم اوراق بدهی دولت آمریکا را در سبد ارزی خود کاهش داده‌اند. چین که زمانی بزرگترین دارنده خارجی اسناد خزانه آمریکا بود، در سال‌های اخیر و از زمان اوج مالکیت خود حدود ۴۰ درصد از این اسناد را فروخته و از سبد ارزی خود خارج کرده است. در مقابل این کشور به یکی از بزرگترین خریداران رسمی طلا در جهان تبدیل شده و در سکوت ذخایر طلای خود را به شکلی چشمگیر افزایش می‌دهد.

روسیه نیز در واکنشی سریع به تحریم‌ها و تنش‌های ژئوپلیتیک، حجم بالایی از اسناد خزانه آمریکا در اختیار خود را فروخت و به سرعت ذخایر ارزی خود را با طلا، یوان چین و یورو جایگزین کرد و عملاً خود را از سیستم مالی دلاری جدا ساخت.

پیامدها؛ وقتی سلاح علیه صاحبش به کار می‌رود

آمریکا به خوبی از این ریسک آگاه است و نسبت به آن نگرانی عمیقی دارد، «امتیاز گزاف» (Exorbitant Privilege) دلار به‌عنوان ارز ذخیره جهانی دهه‌هاست که به آمریکا اجازه داده تا با کسری بودجه عظیم زندگی کند، هزینه‌های نظامی هنگفت خود را تأمین مالی کند و از دلار به‌عنوان سلاحی برای اعمال فشار و تحریم علیه کشورهای دیگر استفاده نماید.

اگر تقاضا برای خرید اوراق بدهی دولت آمریکا به شکل پایداری کاهش یابد، پیامدهای ویرانگری ازجمله بحران تأمین مالی که دولت برای پر کردن کسری بودجه شدید خود دچار مشکل می‌شود، جهش نرخ بهره که در پی آن برای جذب سرمایه‌گذاران مردد، نرخ بهره در داخل آمریکا به شدت رشد می‌کند و این امر اقتصاد داخلی را دچار رکود خواهد کرد، ریسک مالی سیستمیک که شوک ناشی از این اتفاق می‌تواند یک بحران مالی شدیدتر از سال ۲۰۰۸ را در آمریکا پدیدار کند، سقوط ارزش دلار که با از دست رفتن اعتماد، ارزش دلار سقوط کرده و «جهان‌روایی» (Global Reserve Status) خود را از دست می‌دهد و از دست رفتن سلاح تحریم که مهم‌تر از همه برای هیات حاکمه آمریکا، این سلاح مهم از دست دولت برای فشار به بقیه کشورها خارج می‌شود را برای واشنگتن خواهد داشت.

جهان در حال گذار از یک سیستم مالی تک‌قطبی مبتنی بر دلار به سمت یک نظم چندقطبی است، حرکتی که بانک‌های مرکزی از پکن تا مسکو و فراتر از آن با جایگزینی دلار با طلا آغاز کرده‌اند که یک مدیریت ریسک هوشمندانه و استراتژیک در برابر بدهی‌های فزاینده و ریسک‌های سیستمیک در اقتصاد آمریکاست. بازگشت طلا به مرکز صحنه نشانه‌ای از جستجوی جهان برای یک لنگرگاه مالی باثبات، بی‌طرف و قابل اعتماد در دورانی است که اعتماد به ناشر اصلی ارز ذخیره جهانی، روزبه‌روز در حال کاهش است.

محمدطاهر رحیمی، کارشناس اقتصادی

مطالب مرتبط